اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روشناس گردیدن

نویسه گردانی: RWŠNAS GRDYDN
روشناس گردیدن . [ ش ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) معروف و مشهور شدن :
روی هریک می نگر می دار پاس
بو که گردی تو ز خدمت روشناس .

مولوی .


- روشناس کسی گردیدن ؛ در نظر او شناخته و آشنا شدن :
عجب درماند شاپور از سپاسش
فراتر شد که گردد روشناسش .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.