اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روشن خرد

نویسه گردانی: RWŠN ḴRD
روشن خرد. [ رَ / رُو ش َ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) خردمند. بینادل :
دگر گفت کای مرد روشن خرد
که سرت از بر چرخ می بگذرد.

فردوسی .


که روشن خرد پادشاه جهان
مباد از دلش هیچ رازی نهان

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.