اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روشندان

نویسه گردانی: RWŠNDʼN
روشندان . [ رَ / رُو ش َ ] (اِ مرکب ) ۞ منفذ و سوراخی که در خانه ها جهت روشنایی گذارند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (ازغیاث اللغات ). روزن و سوراخی که از آن روشنایی داخل خانه گردد. (فرهنگ فارسی معین ) روزنه . (منتهی الارب ): سعرارة؛ صبح و شعاع آفتاب داخل روشندان که بفارسی گرد آفتاب گویند. (از منتهی الارب ). کوه :
طالع از طاقهای روشندانت
ماه و مریخ و زهره و کیوان .

مولانا مظهر (از آنندراج ).


|| بمعنی روشنی دان هم هست که چراغدان باشد. (برهان قاطع). چراغدان . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). روشنی دان . (فرهنگ فارسی معین ). جایی که در آن چراغ بگذارند. (فرهنگ فارسی معین ). چراغ و روزنه ٔ سقف . (ناظم الاطباء). || تابدان . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.