اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روشن روی

نویسه گردانی: RWŠN RWY
روشن روی . [ رَ / رُو ش َ ] (ص مرکب ) وَضی ٔ. نیکوروی . (زمخشری ). روشن . تابان . درخشان . (از یادداشت مؤلف ) :
به صبح چیست ؟ به صبح آفتاب روشن روی
به خشم چیست ؟ به خشم آتش زبانه زنان .

فرخی .


|| نیکوروی . خوشرو :
به من پرویز روشن روی بوده ست
به گیتی در همه ما را ستوده ست .

نظامی .


|| مناسب . خوب . شایسته . موفقیت آمیز. عالی :
چشم بد دریافت کارم تیره کرد
گرنه روشن روی کاری داشتم .

خاقانی .


|| مقلوب روی روشن :
بتانی دید بزم افروز دلبند
به روشن روی خسرو آرزومند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.