اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روض

نویسه گردانی: RWḌ
روض . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَوضَة. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). ج ِ روضه ، که بمعنی بوستان و مرغزار باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به روضة و روضه شود.
- روض الکرام ؛ باغ های کریمان . منظور بخشنده و سخی است که مولانا در صحبت از یک مرد سخی در تبریز بنام بدرالدین عمر از وی به «روض الکرام » تعبیر کرده است :
وامداران روترش او شاد کام
همچو گل خندان از آن روض الکرام .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
روز داد. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روز قیامت : ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده و گر تو می ندهی داد روز دادی هست .سعدی .
روز تنگ . [ زِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز مصیبت . (از فرهنگ اسکندرنامه از آنندراج ).
روز جزا. [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز شمار. روز قیامت . روز رستاخیز که جزای اعمال دهند.
روز بخش . [ زِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز ازل . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به روز ازل و «ازل » شود.
روز ازل . [ زِ اَ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزی که زمان با آن آغاز شده است . روز الست : مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند. حافظ.رجوع ب...
روز بار. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزی که پادشاهان دیوان کنند و بار عام دهند : علی عالی اعلا که چوب حاجب اوسر ینال و تکین را بروز ...
خرم روز. [ خ ُرْ رَ رو ] (اِ مرکب )نام روز هشتم است از هر ماه شمسی . گویند ملوک عجم در این روز لیکن در ماه دی که آن ماه دهم است از ساله...
خوش روز. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) باطالع. با سرنوشت خوب . خوب طالع. || (اِ مرکب ) روز جشن . روز تعطیل . || روز خوش . آسایش : که هر کس که ...
دلف روز. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمئی سرحدی ، بخش کهکیلویه ، شهرستان بهبهان . واقع در 39هزارگزی شمال خاوری صیدان ، مرکز بخش . نا...
تبه روز. [ ت َ ب َه ْ ] (ص مرکب ) تباه روز. که روزش تبه باشد. رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای آن شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۷ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.