اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روض

نویسه گردانی: RWḌ
روض . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَوضَة. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). ج ِ روضه ، که بمعنی بوستان و مرغزار باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به روضة و روضه شود.
- روض الکرام ؛ باغ های کریمان . منظور بخشنده و سخی است که مولانا در صحبت از یک مرد سخی در تبریز بنام بدرالدین عمر از وی به «روض الکرام » تعبیر کرده است :
وامداران روترش او شاد کام
همچو گل خندان از آن روض الکرام .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
میان روز. (اِ مرکب ) ظهر. نیمروز. وسط روز : چون بپای گرد کوه رسید میان روزی چهارپایان در غله ها سرگشاده کردند. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
نیمه روز. [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نیمروز. وسط روز. ظهر. || نصف روز. از صبح تا ظهر یا از ظهر تا شب : چو بر وی گذر کرد یک نیمه روزفتاد اندر او ز...
ناف روز. [ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میانه ٔ روز. (آنندراج ). کنایه از ظهر است . نیمروز.
روز شمار. [ زِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (آنندراج ). روز داوری . روز رستاخیز. روز حساب : کجا برد خواهی مرا بسته زارنترسی ز یزدان...
روز شمسی . [ زِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدت لازم برای اینکه یک نصف النهار دوبار بر خورشید بگذرد و آن کمی از روز نجومی درازتر است . روزه...
روز درنگ . [ زِ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزقیامت است . (برهان قاطع) (از آنندراج ) : کجا دیزه ٔ تو چمد روز جنگ شتاب اندر آرد برو...
روز روشن . [ زِ رَ / رُو ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از روز خوش . (از آنندراج ).
روز سیاه . [ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از روز بد. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || روز ماتم . (برهان ق...
روز سپید. [ زِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) روز سفید. کنایه از روز خوش . (از آنندراج ).
روز سفید. [ زِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به روز سپید شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.