روه
نویسه گردانی:
RWH
روه . (ع مص ) جنبیدن بر روی زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
روح . [ رَ وَ ] (ع مص ) فراخی و گشادگی میان هر دو پا در رفتن ، غیر فحج که پیش پایها نزدیک و پاشنه ها دور نهاده رفتن است . (منتهی الارب ) (آ...
روح . (اِخ ) قصبه ای در فوشنج (خراسان ) بوده است . رجوع به نزهةالقلوب چ انگلستان ج 3 ص 152 و 153 و چ دبیرسیاقی ص 188 شود.
روح . (اِخ ) ابن ابی بحر. نام پدر حسین بن روح یکی از نواب اربعه ٔ حضرت حجت . رجوع به حسین بن روح و خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 21...
روح . (اِخ ) ابن اسلم باهلی بصری ، مکنی به ابوحاتم . وی از حمادبن سلمه روایت دارد. (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن جَناح شامی ، مکنی به ابوسعد. وی از مجاهد و این یک از ابن عباس روایت دارد. (از تاج العروس ). و رجوع به ابوسعد شود.
روح . (اِخ ) ۞ ابن حاتم بن قبیصةبن مهلب ازدی . از امرا و نیکوکاران و حاجب منصورعباسی بود. مهدی بن منصور او را ولایت سند داد و سپس او را به...
روح . (اِخ ) ابن حارث بن اخنس .انیس بن عمران از او روایت دارد. (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن حبیب ثعلبی . از صحابه است . وی از ابوبکر صدیق روایت کرد و در «جابیه » حضور داشت . (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن زنباع بن روح بن سلامة الجذامی ، مکنی به ابوزرعه . حاکم فلسطین از قبل عبدالملک مروان ، متوفی به سال 84 هَ .ق . وی به صفت...
روح . (اِخ ) ابن سیار، یا سیاربن روح . بعضی او را از جمله ٔ صحابه گفته اند. (از تاج العروس ).