روهینا. (اِ) به معنی روهنی است که آهن و فولاد جوهردار باشد و آنچه از آن سازند روهنی گویند نه روهنایی ، و روهینیا بدو یا حطی هم به نظر رسیده است . (انجمن آرا) (از برهان ) (آنندراج ). جنسی از پولاد قیمتی که بغایت پرآب بود. (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث اللغات ) (از فرهنگ جهانگیری ). آهن گوهردار. (فرهنگ سروری )
: نعل اسبان شد آنچه ریماهن
تیغ شاهان شد آنچه روهینا.
مسعودسعد.
ترا رسولان باشند تیرهای خدنگ
جواب نامه بود تیغهای روهینا.
مسعودسعد.
دل دوزد نوک نیزه ٔ خطی
جان سوزد حد تیغ روهینا.
مسعودسعد.
به نزد چون تو بی جنسی چه دانایی چه نادانی
به دست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا.
سنایی .
آب گردد ز خجلت از نطقش
گوهر اندر مسام روهینا.
سیف اسفرنگ .
وآن هوا را که بود چون شب دیجور از گرد
پر کواکب کند از گوهر آن روهینا.
عثمان مختاری .
وزپی تعظیم سکه اش را ز روهینای هند
شاه چین را چینیان دیهیم و کرکر ساختند.
خاقانی .
بلارک روهینا را گوهر بسیار بزرگ باشد... و بلارک شاهی و روهینا در... سازند. (معرفة الجوهر). و رجوع به روهنا شود. || گوهر شمشیر. (از انجمن ) (از آنندراج ). گوهر آهن . (فرهنگ سروری ).