اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روی گشاده

نویسه گردانی: RWY GŠADH
روی گشاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه چهره اش بی حجاب باشد. (فرهنگ فارسی معین ). طلق الوجه . برهنه روی . (یادداشت مؤلف ) :
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری
چون پس پرده می روی پرده ٔ صبر می دری .

سعدی .


|| خندان . بشاش . (فرهنگ فارسی معین ). گشاده روی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گشاده روی . [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه حجاب ندارد. آنکه رو نبندد. || بشاش .خندان . شادان . طلق الوجه . (منتهی الارب ) : رسیدند بهرام و خسر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.