رویین خم . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء) (برهان ). کوس . (از انجمن آرا) (آنندراج ). دمامه . کوس . (شرفنامه ٔ منیری )
: ناله ٔ کرنای و رویین خم
در جگر کرده زهره ها را گم .
نظامی .
ز فریاد رویین خم از پشت پیل
نفیر نهنگان برآمد ز نیل .
نظامی .