اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رها آمدن

نویسه گردانی: RHA ʼAMDN
رها آمدن . [ رَ م َ دَ ] (مص مرکب ) رها شدن . خلاص شدن . (یادداشت مؤلف ) :
بدان تا جهان از بد اژدها
به فرمان و گرز من آید رها.

فردوسی .


مگر زنده از چنگ این اژدها
تن یک جهان مردم آید رها.

فردوسی .


نهان بود چند از دم اژدها
نیامد به فرجام هم زو رها.

فردوسی .


خورش ساخت آن مغز را اژدها
نیاید یکی تن ز چنگش رها.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.