اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ره توشه

نویسه گردانی: RH TWŠH
ره توشه . [ رَه ْ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) توشه و آزوقه ٔ راه مسافر. (ناظم الاطباء). زاد مسافر :
ره آورد عدم ره توشه ٔ خاک
سرشت صافی آمد گوهر پاک .

نظامی .


سرشک و آه را ره توشه بسته
ز مروارید بر گل خوشه بسته .

نظامی .


برداشت بدو که خوردم این است
ره توشه و ره نوردم این است .

نظامی .


نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستی اش کردم روانه .

حافظ.


رجوع به راه توشه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.