اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ره زده

نویسه گردانی: RH ZDH
ره زده . [ رَه ْ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مانده و خسته . مانده شده از راه . صدمه دیده از بسیاری راه . رنج سفر دیده . (از یادداشت مؤلف ) :
جوانی دژم ره زده بر در است
که گویی به چهر از تو نیکوتر است .

اسدی .


هرچند ره زده ست ببینش کز آنچه رفت
چون نوچه ماه خوبتر و خوشتر آمده ست .

فتوحی مروزی .


|| مورد دستبرد دزدان واقع شده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.