اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رهزن

نویسه گردانی: RHZN
رهزن . [ رَ زَ ] (نف مرکب ) دزد راه و غارتگر راه و قطاع الطریق و راهزن . (ناظم الاطباء). قاطع طریق :
بشد تافته دل یل رزمجوی
سوی ره زنان رزم را داد روی .

اسدی .


قافله هرگز نخورد و راه نزد باز
باز جهان رهزن است و قافله خوار است .

ناصرخسرو.


حکم غالب راست چون اغلب بدند
تیغ را از دست رهزن بستدند.

مولوی .


چو مردانگی آید از رهزنان
چه مردان لشکر چو خیل زنان .

سعدی (بوستان ).


رهزن دهر نخفته ست مشو ایمن ازو
اگر امروز نبرده ست که فردا ببرد.

حافظ.


|| فریب دهنده . از راه برنده :
خال سبزی که بر آن عارض گندم گون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست .

حافظ.


رجوع به راهزن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.