اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ره گرفتن

نویسه گردانی: RH GRFTN
ره گرفتن . [ رَه ْ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب ) روانه شدن . راهی شدن . روان گشتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راه گرفتن در همه ٔ معانی شود.
- ره (راه ) اندرگرفتن ؛ راه گرفتن . روانه گشتن . راهی شدن :
درم داد و از سیستان برگرفت
سوی بلخ نامی ره اندرگرفت .

فردوسی .


- ره خویش گرفتن ؛ به کار خویش پرداختن . به راه خویش رفتن . کنایه از دست برداشتن از دخالت در کار و امر کسی :
به آواز گفتند ما را دبیر
نباید ز ایدر ره خویش گیر.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.