گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ره گیر نویسه گردانی: RH GYR ره گیر. [ رَه ْ ] (نف مرکب ) سیاح و مسافر. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || راهزن . قطاع الطریق . (فرهنگ فارسی معین ) : جهان آسوده شد از دزد و طرارز کرد و لور و از ره گیر و عیار. (ویس و رامین ).رجوع به راهگیر شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود