اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رهی

نویسه گردانی: RHY
رهی . [ رَ ] (اِخ ) تهرانی . سلطانعلی بیگ نواده ٔ علی قلی خان شاملو، از گویندگان قرن یازدهم هجری بود. بیت زیر از اوست :
از خرابی می گذشتم منزلم آمد بیاد
دست وپا گم کرده ای دیدم دلم آمد بیاد
سربه هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد بیاد.

(از فرهنگ سخنوران ) (قاموس الاعلام ترکی ).


رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رحی . [ رُ حی ی ] (ع اِ) ج ِ رَحْی ̍. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به رَحی ̍ شود.
رحی . [ رِ حی ی ] (ع اِ) ج ِ رَحی ̍. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَحی ̍ شود.
رحی . [ رَ حا ] (اِخ ) نام جایی است به سیستان و نسبت بدان رحایی باشد. (یادداشت مؤلف ). موضعی است به سجستان ، از آن موضع است محمدبن احمدب...
رحی الید. [ رَ حَل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دستاس . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.