اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رهین گشتن

نویسه گردانی: RHYN GŠTN
رهین گشتن . [ رَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مرهون شدن . در گرو بودن . مدیون شدن :
ای به فضل تو امامان جهان گشته مقر
ای به شکر تو بزرگان جهان گشته رهین .

فرخی .


کدام کس که نه او را به طبع گشت رهی
کدام دل که نه او را به مهر گشت رهین .

فرخی .


گیتی او را بجان رهین گشتی
دولت او را بطوع رام شدی .

مسعودسعد.


قضا مساعد او و قدر مسخر او
یکی چو گشته رهین و یکی چو گشته اسیر.

مسعودسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.