گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ری نویسه گردانی: RY ری . [ رَ ] (لاتینی ، اِ) به زبان لاتین پادشاه را نامند. (فرهنگ جهانگیری ). به زبان فرنگی شاه را گویند. (برهان ). صورتی و تلفظی از روا ۞ است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی گوارنه ری گوارنه ری . [ ن ِ ] (اِخ ) ۞ گوارنه ریوس . خانواده ای از سازفروشان کرمن ۞ (ایتالیا) در قرن هفدهم و هجدهم م . ری اردشیر ری اردشیر. [ رَ ی ِ اَدَ ] (اِخ ) ری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ری شود. هوچی ری گل به زبان محلی دوان یکی از روستاهای توابع کازرون به معنی بنشین روی زمین می باشد روستاهای تهران و ری درون یا نزدیک شهر تهران: سنگلج، مسگرآباد، پامنار، دولاب، خانی آباد، نازی آباد، یافت آباد، وسفنارد (وصفنارد)، مهرآباد، پلائین، خورآذین، دَرشت (دوریست، ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود