اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریباس

نویسه گردانی: RYBAS
ریباس . (ع اِ) ریواس که بیخ آن را ریوند گویند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از اختیارات بدیعی ). ریواس و ریوند. (ناظم الاطباء). رستنی باشد خودروی و مردم آن را خورند. طعم آن میخوش و بغایت نازک می شود و آن را ریواس هم می گویند. (از برهان ) (از انجمن آرا). رستنی است لطیف و سبزرنگ و با آبی ترش بشکل ساعد آدمی و برگش چون پنجه ٔ بط و از آن شربت سازند و آن را ریواس و ریواج نیز گویند. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از فرهنگ جهانگیری ). گیاهی است که جدری و حصبه و وبا را نفع باشد و معده را قوت دهد و اکتحال عصاره ٔ آن جهت قوه ٔ باصره مفید است . (از منتهی الارب ). رجوع به ریواس و ریوند و تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه و گیاه شناسی گل گلاب ص 274 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ریباص . (ع اِ) ریباس . ریواج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریباس و ریواس شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.