ریبه
نویسه گردانی:
RYBH
ریبه . [ رَ ب َ ] (ع اِ) ریبت . ریبة.
- به نظر ریبه دیدن ؛ به چشم بد در محارم کسان نگریستن . (یادداشت مؤلف ).
- نظر ریبه ؛ نظر مرد به نامحرم نه به وجه تقوی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریبت شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ریبة. [ رَ ب َ ] (ع اِ) ریبه . ریبت . گمان . (دهار) (مجمل اللغة). شک و تهمت ، و آن در اصل قلق و اضطراب خاطر است . ج ، ریَب . (از اقرب الموارد)....
ریبة. [ ب َ ] (ع مص ) رَیب . (ناظم الاطباء). به گمان افکندن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). ناخوش آمدن کسی را کار دیگری و در شک افکندن . ...