اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریح

نویسه گردانی: RYḤ
ریح . [ رَی ْ ی ِ ] (ع ص ) یوم ریح ؛ روز پاکیزه و خوش باد، و کذا مکان ریح و شی ٔ ریح ؛ یعنی چیزی خوشبوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). روزی خوش . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ریة. [ رَی ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلوک وسیعی است در اندلس در سمت قبله ٔ قرطبه که به جزیرةالخضراء چسبیده است ...
ریه . [ رَی ْه ْ ] (ع مص ) ناپدیدشدن سراب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نمودن و ناپدیدشدن : راه السراب . (منتهی الارب ). || آمدن و رفتن مرد. ...
ریه .(اِ) خاک شور. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازفرهنگ جهانگیری ). || شوره . (ناظم الاطباء)(برهان ) (آنندراج ). || (اِمص ) افتادگی و ...
ریه . [ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ریة. رئة. شش . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (دهار). عضوی است غیرحساس . (از قانون ابن سینا چ ت...
ریه . [ رِ ی ِ ] (اِخ ) دهی از بخش شهریار شهرستان تهران . دارای 186 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و صیفی و انگور و راه ...
رئة. [ رِ ءَ ] (ع اِ) شش ، و هاء بدل از یاء است . ج ، رآت ، رئون . (آنندراج ). و رجوع به ریه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.