اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریزه خوانی

نویسه گردانی: RYZH ḴWANY
ریزه خوانی . [ زَ / زِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) ادای سخن باریک و آهسته . زمزمه . (از ناظم الاطباء). || آواز پیچیده کشیدن از نغمات که آن را تحریر گویند و به هندی کهر خوانند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) :
چنان به ریززبان بشکنم ترانه ٔ عشق
که عندلیب شود داغ ریزه خوانی من .

سالک یزدی (از آنندراج ).


آمد بهار و هر خس و خار ارجمند شد
در باغ ریزه خوانی بلبل بلند شد.

نادم گیلانی (از آنندراج ).


|| لغزخوانی . (یادداشت مؤلف ).
- ریزه خوانی کردن ؛ بد گفتن . به نهانی عیب گرفتن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چشمه ریزه خوانی . [ چ َ م َ زَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است متعلق به نوا که از مشرق بمغرب جاریست و نیم سنگ آب دارد». (ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.