اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریزه کاری

نویسه گردانی: RYZH KARY
ریزه کاری . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) باریک بینی . دقت . (ناظم الاطباء): تبتین ؛ ریزه کاری و باریک بینی کردن . (منتهی الارب ). || زیرکی . وقوف داری . (ناظم الاطباء). || خوشکاری . ظرافت . لطافت . (ناظم الاطباء). ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائه ٔ کوچکترین اجزای شی ٔ در یک اثر هنری (نقاشی ، مجسمه سازی ، خطاطی ، رقص و غیره ). (فرهنگ فارسی معین ). خورده کاری . (غیاث اللغات ). مرادف خورده کاری . کارهای نازک سرانجام دادن . (آنندراج ) :
نباشد مست می با چشم بازش
خبر از ریزه کاری های نازش .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


درنمی آید به چشم همتم نقش دو کون
می کند طراح قسمت ریزه کاریها عبث .

طغرا (از آنندراج ).


تعتد؛ ریزه کاری کردن در کار. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.