اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریسه

نویسه گردانی: RYSH
ریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) رشته که در آن عده ای از چیزی بند کرده باشند. مرسله از جوز و انجیر و جوزآکند و مانند آن : کَلْوَند؛ یک ریسه انجیر. کلونده ؛ یک ریسه جوزقند. (یادداشت مؤلف ).
- بادریسه ؛ بادریس . فلکه ٔ گلوی دوک :
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه اکنون چون دیگ ریسه شد.

لبیبی .


رجوع به بادریس شود.
- دوک ریسه ؛ آن دوک که بدان ریسمان خیمه وجز آن تابند. (آنندراج ). رجوع به مدخل دوک ریسه شود.
- ریسه رفتن دل ؛ نوعی از حالت در شکم شبیه به گرسنگی . حالی شبیه به گرسنگی در معده پدید آمدن . یا خود همان حال گرسنگی است : دلم ریسه می رود. پیدا آمدن حالتی در معده مانند کسی که گرسنه است یا کرم در معده دارد و یا ترشی بسیار خورده . (یادداشت مؤلف ).
- ریسه سازی ؛ (اصطلاح گچ بری ) روی هم قرار دادن آجرها یا خشتها بطور ساده . مقابل بافتن .
|| شوربای غلیظ که به بالای شله ٔ پولاو و کشکک و امثال آن ریزند. (یادداشت مؤلف ). || هریسه . حلیم . صاحب برهان این دو معنی را به کلمه ٔ ریس داده است ، لیکن از بیت لبیبی [ ذیل ماده ٔ قبل ] معلوم است که ریسه است ، ریس و ریسه هردو به معنی هریسه آمده است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ریسه . [ س َ ] (اِخ ) دهی از بخش شهربابک شهرستان یزد. دارای 748 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس ...
ریسه . [ س ِ ] (اِخ )دهی از بخش نطنز شهرستان کاشان . دارای 470 تن سکنه .آب آن از 4 رشته قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات ، حبوب ، میوه ، خربزه ...
دل ریسه . [ دِ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) در تداول ، دل غشه . ضعف گرفتن دل و سست شدن دست و پا بر اثر غلبه ٔ ضعف و گرسنگی و مانند آن . (فرهنگ لغات...
دوک ریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) دوکی که بدان ریسمان و طناب خیمه و جز آن تابند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا). مِفتَلَة. (...
دول ریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) دوک ریسه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوک ریسه شود.
ریسه شدن . [ س َ / س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پی درپی رفتن بجایی . عده ٔ بسیاری دنبال یکدیگر جای گرفتن . قطار شدن . در پی هم افتاده خطی تشکیل ...
پنبه ریسه . [ پَم ْ ب َ س َ ] (اِخ ) پنبه رسه .
ریسه کردن . [ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به نخ کشیدن ، چنانکه دانه های انجیر یا دانه های سبحه را. (یادداشت مؤلف ). || پی درپی هم افکند...
ریسه داران . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) ۞ رستنی هایی که یاخته های آنها یکسان است . (لغات فرهنگستان ). ریسه داران مشتمل بر باکتریها و قارچها و گ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.