ریگ
نویسه گردانی:
RYG
ریگ . (اِخ ) دهی از بخش اردکان شهرستان شهرکرد. 1444 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده ٔ آنجاغلات و برنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ریگ . (اِ) شن نرمی که حاصل شده است از تفتت سنگریزه ها. (ناظم الاطباء). رمل . سنگ که بر اثر سایش در جریان آب یا تفتیت به قطعات خرد یا ب...
ریگ . (صوت ) ریک . کلمه ٔ تحسین . یعنی ای نیکبخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ). در برهان گفته به معنی نیک بخت باشد که در عربی ویحک گویند و ا...
ریگ . (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان طوالش . 1906 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ گرگانرود و محصول عمده ٔ آنجا غلات و برنج و لبنیات و گی...
ریگ . (اِخ ) بندری است در جنوب ایران ، در ساحل خلیج فارس و شمال بندر بوشهر. (فرهنگ فارسی معین ).
به معنی ارث. این واژه در سنسکریت ریکتهه riktha (ارث) بوده و در پارسی با واژه ی مرده آورده شده و مرده ریگ (ارث) گفته اند؛ ولی خودش به تنهایی به معنی ار...
ریگ ریگ . (ق مرکب ) ذره ذره . اندک اندک . (فرهنگ فارسی معین ). کنایه از ذره ذره باشد. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا) : اگر م...
ریگ شوی . (نف مرکب ) ریگ شو. کسی که می شوید ریگهای آمیخته به ذرات طلا را. (ناظم الاطباء). || (اِمص مرکب ) شستن ریگ تا خرده ٔ زر و نقره ا...
ریگ بوم . (اِ مرکب ) ریگزار. ریگستان . شنزار. زمینی شنی و ماسه زار : اگر هاتفی گفت کای اهل روم فروزنده ریگیست این ریگ بوم . نظامی .به گنج و ...
ریگ جوب . (اِخ ) دهی از بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان . 135 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و توتون و حبوب و قل...
چم ریگ . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان یک مهه ٔ بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 15 هزارگزی جنوب مسجدسلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ م...