اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زا

نویسه گردانی:
زا. (اِمص ) در تداول بمعنی زایش .
- سر زا رفتن ؛ مردن زن گاه بارنهادن .
|| (نف ) مخفف زاینده . افزاینده : سخت زا.
- نازا ؛ عقیم . ماده ای که بچه نیاورد.
|| (ن مف )مخفف زاییده .
- تازه زا ؛ تازه زائیده .مولودی که تازه به دنیا آمده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خوی زا. [ خوَی ْ / خَی ْ / خِی ْ / خُی ْ ] (نف مرکب ) مُعَرِّق . (یادداشت مؤلف ).
ماتم زا. [ ت َ ] (نف مرکب ) ماتم زاینده . آنچه ماتم آرد. سوک بار. غم افزا. اندوه آور. اندوه بار.
یریت زا. [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ یریتسا. نام شهری به ارمنستان قدیم . (یادداشت مؤلف ).
زنده زا. [ زِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بچه زا. ج ، زنده زایان . بچه زایان . پستانداران . (فرهنگ فارسی معین ).
رادیو اکتیو
تازه زا. [ زَ / زِ ] (ن مف مرکب ) تازه زاد. آنکه بتازگی زائیده باشد خواه زن بود و یا حیوان . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زند و زا. [ زِ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول زه و زا کردن . زائیدن . و با کردن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- زند و زا کردن ؛ ت...
[صفت، فارسی] سرگردان، آواره، درمانده. (احتمال دارد ریشۀ این اصطلاح وضعیتی باشد که زنی در راه فرزندش را به دنیا آورَد، چون در چنین وضعیتی همسر و خودش ب...
بیماری زا. (نف مرکب ) ۞ ممرض . (فرهنگستان ایران ). مولد امراض . مرض آور. مرض انگیز. تولیدکننده ٔ مرض .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.