زاده ٔ طبع. [ دَ
/ دِ ی ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مولود طبع. محصول قریحه و کنایه از شعر است
: خود تو میدانی که زاده ٔ طبع و فرزند خیال
بس گرامی تر ز زاده ٔ مادر فرزند و زن .
خاقانی .
زاده ٔ طبع منند ایشان که خصمان منند
آری آری گربه هست از عطسه ٔ شیر ژیان .
خاقانی .
و رجوع به زاد خاطر و زاده ٔ خاطر و زاده ٔ دهن شود.