زار
نویسه گردانی:
ZʼR
زار. (اِخ ) موضعی است و عدی بن زید در بیت خود از آن نام برده است :
کلایمیناً بذات الروع لوحدثت
فیکم و قابل قبر الماجد الزارا.
گویند آن موضعی است که در وی مردگان را بخاک می سپرده اند. (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کرشمه زار. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) محل کرشمه . (فرهنگ فارسی معین ). جای ناز و کرشمه : جواب آن غزل است این که طالبا گفته ست کنار و ج...
یونجه زار. [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن یونجه کاشته اند. ارض مقضاب . (یادداشت مؤلف ).
یونجه زار. [ یُن ْ ج َ /ج ِ ] (اِخ ) از دهات پیرامون تهران میان فرحزاد و امامزاده داود است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 350).
ملامت زار. [ م َ م َ ] (اِ مرکب ) جای سرزنش و نکوهش بسیار و فراوان . (ناظم الاطباء). ملامت گاه : به کام دل ازآن در بیشه ٔ عزلت به سر بردم که...
ناصیه زار. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) از عالم گلزار و سبزه زار. (آنندراج ). آنجا که مردم ناصیه بر زمینش می گذارند. سجده گاه عمومی : به آستین کر...
کلوخ زار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) ۞ جایی که پر از کلوخ باشد. (ناظم الاطباء). زمینی که در آن کلوخ بسیار باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و ر...
غرق آب زار. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، که در 24هزارگزی جنوب باختری فریمان و 4هزارگزی باختر مالرو عمو...
خوار و زار. [ خوا / خا رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نزار. ذلیل . بی قدر. ناچیز. (یادداشت بخط مؤلف ). پریشان . تنگدست . (ناظم الاطباء) : یکی را بر...
سماروغ زار. [ س َ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن سماروغ و قارچ روید. (ناظم الاطباء).
زعفران زار. [ زَ ف َ ] (اِ مرکب ) از عالم ارغوان زار. (آنندراج ). زمینی پر از زعفران . زمینی که در آن زعفران کشته باشند.