گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زار نویسه گردانی: ZʼR زار. [ رِن ْ ] (ع ص ) از زری ، زاری . عتاب کننده . خشم ناک . ناراضی . || عیب گیرنده . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) : و انی علی لیلی لزار و اننی علی ذاک فیما بیننا نستدیمها. (از تاج العروس ).و رجوع به اقرب الموارد و زاری و زاره در این لغت نامه شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی بهشت زار بهشت زار. [ ب ِ هَِ ] (اِ مرکب ) جایی که مانند بهشت باشد. (ناظم الاطباء). زار کردن زار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضعیف کردن کسی را. نژند کردن . ناتوان ساختن : گفت رنجش چیست زخمی خورده است گفت جوع الکلب زارش کرده است ... زار گشتن زار گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تباه شدن . نابسامان شدن . || زبون گشتن . خوار گشتن : نمازت برد چون بشوئی از او دست وزو زار گردی چو بردی ... سبزه زار سبزه زار. [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) کشت زار. چمن زار. آنجا که سبزه روئیده باشد. سبزه علفزار. آنجا که سبزه و گیاه سبز نورسته بسیار بود : چون ... سپست زار سپست زار. [ س ِ / س َ پ ِ ] (اِ مرکب ) یونجه زار و زمینی که در آن یونجه کاشته باشند. (ناظم الاطباء). زمینی که در آن سپست کشته اند. شالی زار شالی زار. (اِ مرکب ) کشتزار برنج . آنجا که برنج کارند. عرضه زار عرضه زار. [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) جایگاه عرضه . محل جلوه دادن . تجلیگاه . جلوه گاه : ز هر گونه نو جانور صد هزارکند عرض [ زمین ] هزمان در ... شوره زار شوره زار. [ رَ /رِ ] (اِ مرکب ) شورستان . شورسان . (یادداشت مؤلف ). زمینی که دارای شوره باشد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کویر. (صحاح... گندم زار گندم زار. [ گ َ دُ ] (اِ مرکب ) کشتزار گندم . زمینی که گندم در آن کشته باشند. گندم زار گندم زار. [ گ َ دُ ] (اِخ ) پنج فرسخ میانه ٔ شمال و مغرب دیر است [ از دهات بلوک دشتی فارس ]. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار2 ص 212). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۲ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود