اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زار گشتن

نویسه گردانی: ZʼR GŠTN
زار گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تباه شدن . نابسامان شدن . || زبون گشتن . خوار گشتن :
نمازت برد چون بشوئی از او دست
وزو زار گردی چو بردی نمازش .

ناصرخسرو.


و رجوع به زار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.