اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زاری زار

نویسه گردانی: ZʼRY ZʼR
زاری زار. [ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )
- به زاری زار ؛ زار زار :
مرا ز چشم و سیه زلف یار یاد آمد
فرونشستم و بگریستم بزاری زار.

فرخی .


- || به خواری . به ذلّت . با مذلّت : بعد از آن [ فرعون ] فرمود تا آن مهتران را بزاری زار بکشتند.(مجمل التواریخ و القصص ).
و رجوع به زارزار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.