اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زاغ چشم

نویسه گردانی: ZʼḠ CŠM
زاغ چشم . [ چ َ / چ ِ ](ص مرکب ) کنایه از کبودچشم . (آنندراج ) :
دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم
بلند و سیه خایه و زاغ چشم .

فردوسی .


که در چین زاغ چشمی نام فرهاد
که در صنعت تراشی بوده استاد.

ملافوقی یزدی (از آنندراج ).


زال کند سرمه در داغ چشم
گاو پس از مرگ شود زاغ چشم .

امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).


و رجوع به زاغ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زاق چشم . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) رجوع به زاغ چشم شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.