زاغ نول . (اِ مرکب ) آلتی باشد آهنی و سرکج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز بکار برند. (برهان قاطع). تبر سرتیز باریک نول
۞ مانند نول زاغ که بدان جنگ کنندو گاهی نیز زمین کنند. (آنندراج ). سلاح آهنی مثل تبرسرکج دسته دار باریک نوک . (غیاث اللغات )
: مگو کین زاغ نولان در کمین اند
که مرغان دلم عنقانشین اند.
امیرخسرو.
نیستم زاغ که بر جیفه بود نول گشا
زاغ نولم که سر کیسه گشاید نولم .
میرالهی (از آنندراج ).