زاهد
نویسه گردانی:
ZʼHD
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) امیر شیخ ... طارمی ، از فرمانروایان و امراء استرآباد است در 873 هَ . ق . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 221). خوندمیر آرد: و هم در آن ، ایام (سال 873) خان گردون غلام (سلطان حسین میرزا) امیر شیخ زاهد طارمی را به ایالت ولایت استرآباد سرافراز ساخت و آن جناب بدان جانب رفته چنان شنود که میرزا منوچهر که برادر سلطان سعید بود بعد از واقعه ٔ قراباغ خود را بنواحی ساری رسانیده و لوای شوکت بلند گردانیده ، امیر شیخ زاهد طارمی آن خیال محال در خاطرش نگذاشت و ناگهان بر سرش تاخته تخت وجود او را از والی حیات بازپرداخت . (حبیب السیرچ خیام ج 4 ص 138). و رجوع به ص 151 آن کتاب شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شیخ زاهد. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) رجوع به احمد قریبة شود.
شیخ زاهد. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رامسر به لنگرود میان دریاپشته و قاسم آباد در 494400 گزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
علاء زاهد. [ ع َ ءِ هَِ ] (اِخ )رجوع به علاءالدین بخاری (محمدبن عبدالرحمان ) شود.
زاهد عمانی . [ هَِ دِ ع ُم ْ ما ] (اِخ ) معاصر ملک محمد قاوردی و مورد احترام وی بوده است . مؤلف تاریخ افضل آرد: ملک محمد بغایت خونریز بود.....
زاهد ساحلی . [ هَِ دِ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاهد خشک . (آنندراج ). و رجوع به زاهد خشک شود.
زاهد گیلانی .[ هَِ دِ ] (اِخ ) تاج الدین ابراهیم فرزند روشن امیر.در کتاب اسس المواهب السنیة فی مناقب الصفویة، مشهور به صفوة الصفاء، تألیف تو...
زاهد گیلانی . [ هَِ دِ ] (اِخ ) از فضلاء عرفای نعمت اللهی در اوائل قرن 13 هجری است جامع معقول و منقول . سلسله ٔ طریقت وی به شیخ زاهد گیلانی ...
زاهد مرغابی . [ هَِ دِ م ُ ] (اِخ ) جلال الدین محمود، در علوم ظاهری شاگرد مولانا نظام الدین هروی است و بجهت ورزش شریعت و متابعت سنت ، ازاین ...
زاهد مغافری . [ هَِ دِ م ُ ف ِ ری ی ](اِخ ) ابن محمدبن سلیمان شافعی متوفّی 673 هَ . ق . او راست : المنهج المفید فیما یلزم الشیخ و المرید.
زاهد آهوپوش . [ هَِ دِ ] (اِخ ) درویشی است که سلطان محمود غزنوی بنزد او رفت و در نتیجه ٔ ملاقات و گفتگو با او از نبرد با ابوعلی سیمجور منصرف ...