زاهر
نویسه گردانی:
ZʼHR
زاهر. [ هَِ ] (اِخ ) برکه ای است میان مکه و تنعیم . (منتهی الارب ) (قاموس ). قطبی گوید: این همان وادی است که اکنون جوخی نام دارد. و سخاوی در شرح عراقیه گوید: موضعی که اکنون فخ نام دارد همان وادی زاهر است . (تاج العروس ). یاقوت آرد: شبیکه منزلی است میان مکه و زاهر از راه تنعیم . (از معجم البلدان ، شبیکه ).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
صورت ظاهر.[ رَ ت ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظاهر حال . هیأت ظاهر. آنچه بچشم درآید از ظاهر کسی : در هیأتش نظری کرد صورت ظاهرش پاکیزه...
اصحاب ظاهر. [ اَ ب ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنانکه قیاس و اجتهاد در احکام را تجویز نمیکردند و گفتند:اصول عبارتند از کتاب و سنت و اجماع ...
ظاهر بأمرا. [ هَِ رُ ب ِ ءَ رِل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به ظاهر محمدبن احمد... شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.