زایدة
نویسه گردانی:
ZʼYD
زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائدة. ابن حواله ٔ عنزی محدث است . ابن عبدالبر و ابن اثیر از وی به اختصار یاد کرده اند و ذهبی وی را بنام احمد آورده . عمادبن کثیر در جمله ٔ صحابه ای که احمد درمسند حدیثی از آنان آورده از وی نام برده و گوید: زائدة یا مزیدةبن حوالة در جزء دوم از مسند بصریین آمده و من حدیثی از او در نزد احمد یافتم از طریق کهمس بن حسن ، از عبداﷲبن شقیق که گفت : مردی از عنزة که اورا زائده یا مزیدبن حواله میگفتند نقل کرد که روزی با رسول خدا (ص ) در یکی از سفرها... این حدیث را یزیدبن هرون از کهمس نقل کرده و نظیر آن را احمد در مسند عبداﷲبن حواله و نیز طبرانی از طریقی دیگر به نام عبداﷲبن حواله آورده ، در صورتی که در خبر کلمه ٔ عبداﷲ ذکر نشده و گویا این حواله که زائد یا مزید نام دارد و بجز حدیث مذکور حدیثی از وی نقل نشده با عبداﷲبن حواله ازدی ، راوی مشهور اشتباه شده است . (از الاصابه فی معرفة الصحابه تألیف ابن حجر عسقلانی ج 2 ص 3).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) زائدة. مؤنث زاید (زائد). (المنجد) (فرهنگ نظام ). افزون . جمع،زواید. (دهار). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده .م...
زایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) ۞ شهری است در نزدیکی شهر نت فونت واقع در کنار نهر ابره در راه سرقسطه به برشلونه ٔ اندلس . (از الحلل السندسیه ج 2...
زایده . [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . آزادکرده ٔ عمربن الخطاب است . وی درک صحبت حضرت رسول (ص ) کرده و بعبادت بسیار شهرت یافته و پاره ای احادیث...
ضائدة. [ ءِ دَ ] (اِخ ) رودباریست . (معجم البلدان ).
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: برآمدگی، برجستگی (دری) اشتانه eŝtāne (سغدی: eŝtana) کیوفا kyufā (اوستایی: kaōfa) ***فانکو آدینات 09163657861
زایده ٔ کبد. [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زائدة الکبد. پاره ای از جگر جدا متعلق بدان . اوالصواب بالراء و آن را زیادة الکب...
زایده ٔ ساق . [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به زوائد شود.
معن زائده . [ م َ ن ِ ءِ دَ ] (اِخ ) معن بن زائده : در جود بر زیادتی از معن زائده وز فضل فضل داری بر فضل برمکی . سوزنی .نه معن زائده ای کز...
زایده ٔ عظمی . [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الزائدة العظمی استخوان ران جانور وحشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).