اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زایل گشتن

نویسه گردانی: ZʼYL GŠTN
زایل گشتن . [ ی ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) محو شدن . قطع گردیدن . زدوده شدن : و چندانکه شایانی قبول حیات از این جثه زایل گشت ، برفور متلاشی گردد. (کلیله و دمنه ).
از آب دیده صد ره ، طوفان نوح دیدم
و ز لوح سینه نقشت ، هرگز نگشت زایل .

حافظ.


|| بسرآمدن . پایان یافتن : بدان نامه بیارامید و همه ٔ نفرتها زایل گشت و قرار گرفت . (تاریخ بیهقی ).
دور به آخر رسید و عمر بپایان
شوق تو ساکن نگشت و مهر تو زایل .

سعدی .


|| شدن . رفتن . رجوع به زایل گردیدن و زوال شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.