اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زئر

نویسه گردانی: ZʼR
زئر. [ زَءِ ] (ع ص ) شیر غرنده . (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
ما مخدر حرب مستأسد اسد
ضبارم خادر ذوصولة زئر.

(تاج العروس ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زیر آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) مرکوب و برنشست ِ خویش کردن اسبی یا استری یا پیلی و مانند آن را. سوار شدن مرکوبی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخ...
جالب است بخوانید
اسطلخ زیر. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 5000 گزی شمال بازار شاندرمن و 11000 گزی شمال ما...
زیر افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیر انداختن . از بلندی به پائین رها کردن : مر او را یکی تیغ هندی زندززین نیمه ٔ تنش زیر افکند.فردوسی .
زیر قلیانی .[ رِ ق َ ] (اِ مرکب ) طعام بامداد. ناشتا. صبحانه .
زیر قیصران . [ رِ ق َ / ق ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی . نام لحنی از موسیقی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مطربان ساعت بساعت...
زیر شلواری. پای جامه، پی جامه پیژامه، پیژام. پیژامه یا پاجامه[۱]‌ یا پای‌جامه، شلوار راحتی‌ای است که جزو تنپوش خواب بوده و ترجیحاً هنگام خواب و گاهی ب...
خط زیر نگین . [ خ َطْ طِ رِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوشته زیر نگین انگشتری : شود در صفحه ٔ خاتم خط زیر نگین نامم میرابوالقاسم موس...
زیر از میانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ۞ کنایه از زبون بودن و بد بودن باشد. (برهان ). یعنی زبون . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از زبون باشد. (ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.