زبان آوران . [ زَ وَ ] (اِ مرکب ) جمع زبان آور
: زبان آورانی که وقت شتاب
کلیچه ربودندی از آفتاب .
نظامی .
زبان آوران را بتو بار نیست
که با مشعله گنج را کار نیست .
نظامی .
نگویمت چو زبان آوران رنگ آمیز
که ابرمشک فشانی و بحر گوهرزای .
سعدی .
نگفتند حرفی زبان آوران
که سعدی نگوید مثالی بر آن .
سعدی (بوستان ).
زبان آوران رفته از هر مکان
تضرع کنان پیش آن بیزبان .
سعدی (بوستان ).