اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان آوری کردن

نویسه گردانی: ZBAN ʼAWRY KRDN
زبان آوری کردن . [ زَ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سلق . (دهار) (ترجمان القرآن ). زبان بازی کردن . شوخی و گستاخی کردن در سخن . بی باکانه سخن گفتن :
سعدی دلاوری و زبان آوری مکن
تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان .

سعدی .


هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
چه حاجتست که گوید شکر که شیرینم .

سعدی .


|| سخنوری : عالم راستکار در پیش اسکندر بحجت زبان آوری میکرد. (مجالس سعدی ص 20). رجوع به زبان آور و زبان آوران و زبان آوری شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.