اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان بازی کردن

نویسه گردانی: ZBAN BAZY KRDN
زبان بازی کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مکالمه کردن . باهم سخن گفتن . (آنندراج ) :
سخن دارد به آب زندگی لعل گهربارش
زبان بازی بکامل میکند مژگان خونخوارش .

صائب .


بخود چو موی میانت ز رشک میپیچم
چو شانه با سر زلفت کند زبان بازی .

محمدقلی میلی (از آنندراج ).


و رجوع به زبان بازی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.