اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان برنگردیدن

نویسه گردانی: ZBAN BRNGRDYDN
زبان برنگردیدن . [ زَ ب َ ن َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب )... از چیزی ؛ جز آن چیز بر زبان نیامدن . جز آن نیارستن سخنی گفت :
چو کوشیدم که حال خود بگویم
زبانم برنگردید از نیوشه .

شاکربخاری .


- زبان برنگردیدن به چیزی ؛ سخنی را نگفتن . از گفتن آن چیز خودداری کردن :
زبان را مگر دان بگرد دروغ
چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ
زبانت خرد باد و دستور شرم
سخن گفتنت چرب و آواز نرم .

فردوسی .


زبانم ار بنگردد بهربیان گردد
بیان حکمت سست و زبان دانش لال .

مسعودسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.