اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان به کام کشیدن

نویسه گردانی: ZBAN BH KAM KŠYDN
زبان به کام کشیدن . [زَ ب ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ساکت شدن و خاموش شدن . (خلاصه ٔ بهار عجم ) (آنندراج ) :
زبان بکام مکش وحشی از فسانه ٔ عشق
بگو که خوش تر از این داستان نمیباشد.

وحشی .


بصد فریب ظهوری زبان بکام کشید
چنان مکن که لبش باز درخروش افتد.

ظهوری (از آنندراج ).


رجوع به زبان درکشیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.