زبان درآوردن
نویسه گردانی:
ZBAN DRʼAWRDN
زبان درآوردن . [ زَ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) زبان از دهان بیرون آوردن . || آغاز سخن گفتن کردن کودک . زبان باز کردن . || (نسبت به بزرگتر از خود) (در تداول عامه )، زبان درازی کردن . یک و دو کردن با بزرگتر از خود. زیر دستی که عادةً نباید به رئیس خود اعتراض کند، اینک به جدال او برخاستن .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.