گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زبان زده نویسه گردانی: ZBAN ZDH زبان زده . [ زَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گفتگوشده . مذاکره شده . (ناظم الاطباء). || مشهورشده . بر سر زبان افتاده : شد همچو او زبان زده ٔ هر سخن سرای ناسور کون خر سر خمخانه جوش کرد.سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود