زبان گاو. [ زَ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوعی از پیکان تیر شکاری باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نوعی از پیکان تیر است که بزبان گاو شباهت دارد. (آنندراج ). نوعی از تیر بوده شبیه به زبان گاو. (فرهنگ نظام )
: در آن بیشه که بود از تیر و شمشیر
زبان گاو برده زهره ٔ شیر.
نظامی .
|| نام گیاهی است که گاوزبانش گویند. (برهان قاطع). نام گیاهی است که گاوزبان خوانند و عرق آنرا گیرند و خورند. (آنندراج ). نام گیاهی است دوایی که بیشتر گاوزبان نامیده میشود. (فرهنگ نظام ). گیاهی که گاوزبان نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به گاوزبان و زبان شود.