گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زبان گرفته نویسه گردانی: ZBAN GRFTH زبان گرفته . [ زَ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) الکن و گنگ و آنکه در زبان وی لکنت باشد. (ناظم الاطباء). شکسته زبان . الثغ. الکن . ابکم : مرغان زبان گرفته یک سر بازبگشاده زبان سوری و عبری .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی گرفته زبان گرفته زبان . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ زَ ] (ص مرکب ) آنکه بر سخن گفتن قادر نباشد. (آنندراج ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود