زبان گشادن . [ زَگ ُ دَ ] (مص مرکب ) لب به سخن باز کردن . سخن گفتن . || آغاز گفتار کردن کودک . زبان باز کردن .
-
زبان بر کسی گشادن ؛ درباره ٔ او غیبگویی کردن . غیبت او را کردن
: جهاندار نپسندد این بد ز من
گشایند بر من زبان انجمن .
فردوسی .
رجوع به زبان شود.