اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان گیری

نویسه گردانی: ZBAN GYRY
زبان گیری . [ زَ ] (حامص مرکب ) یکی را از لشکر غنیم گیر آوردن تا کیفیت و کمیت غنیم ازو دریابند و آن شخص بگیر آمده را زبان گیر گویند. (آنندراج ). گرفتن کسی از لشکر غنیم برای تحقیق از حال آنها. (فرهنگ نظام ). کسی را از فوج دشمن بدست آوردن و استفسار حال فوج از وی نمودن . (ارمغان آصفی ج 2 ص 7). رجوع به زبان گیر و زبان گرفتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زبان گیری کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از حال لشکر مخالف تحصیل اطلاع کردن . زبان گرفتن . زبان گیری : تا نزدیک نهاوند رسید آنجا زبان گیری...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.